ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
حس می کنم که وقت گذشته است
حس می کنم که لحظه سهم من از برگهای تاریخ است
حس می کنم که میز فاصله ی کاذبی ست در میان گیسوان من و دستهای این غریبه غمگین
حرفی به من بزن
آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را بتو می بخشد
جز درک زنده بودن از تو چه می خواهد؟
حرفی به من بزن
من در پناه پنجره ام
با آفتاب رابطه دارم.
شعر قشنگی
مثل وبلاگتون
موفق باشید
به دل میشینه
نوشین جان سلام
وبلاگت خیلی قشنگه
مخصوصا که شعرهای فروغ را گذاشتی که من خیلی دوست دارم
همیشه موفق وپیروز باشی
مهدی
مهتاب باران میشود با یاد تو شبهای من ..
رنگی دگر دارد ز تو ، بیداری و رویای من
سلام
از وبلاگ پر بارتون ممنونم
سری به وبلاگ من هم بزنید و اگه خواستین باهم تبادل لینک انجام بدیم
انتخب شعرات تا حالا خیلی خوب بوده و مخصوصا این آخری فوق العاده بود
سلام اگه یکی یه کار ی باهات داشته باشه ، باید چیکار کنه؟؟