از همان اول برای عشق تعارف داشتی!
گرچه گاهی وقت دل بردن تکلّف داشتی!
کوچه مان بوی سپند و عود و عنبر میگرفت
چون که از شهر خودت عزم تشرف داشتی!
کنج دنجی تا بدست آرم تو را در کوچه نیست
گاه گاهی هم اگر قصد توقف داشتی!
من پر از رنج زلیخا، تیغ و انگشت و ترنج...
در جواب خواستن، انکارِ یوسف داشتی!
هم سلوک عشق در تو هم رموز دلبری
پیش چشمت خانقاهی از تصوُّف داشتی!
مجلس شوری ست در دل از تو میترسم ولی
پیش تر ها در پَسِ بُغضَت لیاخوف داشتی !
رفته بودی، گر چه “رفتن“ میل هر بارت نبود
با خودت هم نازنین من، تعارف داشتی!
علی جهانیان
٩ شهریور ١۴٠٠
رفتی چکاوکم خبری از بهار نیست
فصل رهایی از قفس روزگار نیست
وقتی تمام کوچ به مقصد نمی رسد
یعنی درون دیده ی ما انتظار نیست
تقدیم به جان . علی جهانیان
وقتی به آسمان دلم وصل می شوی
آبی ترین ترانه ی این نسل می شوی
امشب برای این همه آغوش بی گمان
مردی کپی برابر با اصل می شوی
در غیاب غزل های همیشه نابت منتظرترینم
بدرود
نوروزتان پیروز...
سالی پر از سرافرازی داشته باشید دوستان همراه.
باز هم از زنده یاد فریدون مشیری :
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
با کسب اجازه از همسر خوبم علی :
***
این روزها دلواپسی بسیار داری
انگار با هر این و آنی کار داری
لبهای من آغوش خود را باز کرده
آقای من، امشب دو نخ سیگار داری؟
(بتول زمانی نژاد 17/8/88)
با یک کتاب فارسی؛ کیفی پر از گل
در این همه ترکیب تازه می زنم زل
شاید که باشم تکه ای از آسمانت
ترکیب کوتاهی به نام «آسمان جُل»
«ب . زمانی نژاد مردادماه ۱۳۸۸»
سلام...
دوستان عزیز.
بعد از مدتها اومدم به خونه ی دلتنگیام با شریک عزیز زندگیم...
کسی که موندنمو مدیونشم.
نمی دونم بازم بگم منتظر غزل جدیدم باشین یا نه!
اما اینبار با حضور همراه زندگیم شاید راهی جز نوشتن نداشته باشم.
روزهاست که از شما بی خبرم.
دوستان شبهای شعر بیرجند
روح خدا (که خجالت مجالی برای پرسیدن حالش بهم نمیده) مجید اسطیری؛ رضا جعفری؛حجت خسروی؛محمدرضا غلامی؛ مهدی ذبیحی و ...
از همتون به خاطر همه ی روزهای بی خبری عذر می خوام.
راستی سال نو مبارک.
سلام یاران
زیاد تغییری در زندگیم ایجاد نمیشه اما انگار یه خبرایی هست...
بهار...
بهار...
سبزه و خاک .
شاد باشید و سر افراز.
سال نو همتون مبارک.
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
ای دل من، گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی نوشی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن مِی که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می شود هفتاد رنگ
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
سلام...
بعد از مدتها دوباره به وبلاگم سر می زنم...
نمی دونم چطوری اما می خوام دوباره شروع کنم...
باید اعتراف کنم بعد از جدایی از دوستانم در کانون هنرمندان بیرجند آقایان :محمدرضا غلامی؛ روح ا... محمدی ؛ مهدی ذبیحی ؛ محمدرضا دستجردی ؛ صدرا صادقی ؛ مجید اسطیری ؛ حجت خسروی و ... دیگه حتی یه لحظه هم اقدامی برای نوشتن نکردم.
انگار اونا با جمع دوست داشتنیشون وادارم میکردن که بنویسم...
از گناه خودم هم نباید بگذرم ؛ بخاطر کسی که تنها ...
ولش کن
ایشالا دوباره شروع می کنم...
ازتون ممنونم هوامو داشته باشین.
راستی معذرت خواهی بدهکارم به محمدی عزیزم که همیشه همرام بود امیدوارم منو ببخشه
به امید دیداری دوباره